عدوان

لغت نامه دهخدا

عدوان. [ ع ُدْ ] ( ع مص ) بیداد کردن.( ترجمان القرآن ) ( ناظم الاطباء ). || ستم کردن بر کسی. ( منتهی الارب ) ( فرهنگ نظام ) :
ز یأس تو نه عجب در بلاد فرس و عرب
که گرگ بر گله یارا نباشدش عدوان.سعدی.|| درگذشتن از حد. ( منتهی الارب ) ( از فرهنگ نظام ). || دزدیدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بازگردانیدن و مشغول کردن از کار. || برجستن بر کسی. || تجاوز کردن و درگذشتن از کار و ترک دادن. || ( اِمص ، اِ ) ستم آشکار. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || طغیان. ( غیاث اللغات ). || فریاد. ( قطرالمحیط ). || فساد و بدی. ( ناظم الاطباء ).
عدوان. [ ع َ دَ ] ( ع اِ ) ذئب ذوعدوان ؛ گرگی که بر مردم دود و حمله آرد. و منه السلطان ذوعدوان. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( ص ) الشدید القوی. ( قطرالمحیط ) ( از اقرب الموارد ).
عدوان. [ ع َ دَ ] ( ع مص ) دویدن اسب. || دویدن خواستن اسب. ( از منتهی الارب ).
عدوان. [ ع َدْ ] ( اِخ ) حارث بن عمروبن قیس از قیس عیلان از عدنانیه. جدی جاهلی است که مسکن فرزندان آن به طائف بوده بواسطه غلبه ثقیف به تهامه کوچ کردند و سپس به افریقیه و جز آن پراکنده شدند. ( از اعلام زرکلی ).

فرهنگ معین

(عُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) دشمنی کردن . ۲ - ستم کردن بر کسی . ۳ - (اِ. ) دشمنی ، ظلم .

فرهنگ عمید

۱. دشمنی کردن، دشمنی.
۲. ستم کردن به کسی، ظلم و ستم آشکار.

فرهنگ فارسی

دشمنی کردن، ستم کردن بکسی، دشمنی، ظلم وستم آشکار
۱ - دشمنی کردن . ۲ - ستم کردن بر کسی . ۳ - در گذشتن از حد . ۴ - ( اسم ) دشمنی طلم جور .

دانشنامه عمومی

عدوان (سوریه). عدوان یک منطقهٔ مسکونی در سوریه است که در منطقه ازرع واقع شده است. عدوان ۲٬۴۸۷ نفر جمعیت دارد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عُدْوَانَ: ظلم - تجاوز - دشمنی - خصومت (در عبارت "لَا تَعَاوَنُواْ عَلَی ﭐلْإِثْمِ وَﭐلْعُدْوَانِ " و نظایر آن ، عدوان آن اعمال زشتی است که ضررش دامنگیر دیگران میشود ، و گناهان مربوط به حق الناس است که موجب اذیت و آزار مردم می شوند.کلمه عدوان همه رقم تجاوز را ش...
معنی عَدْواً: ظلم - تجاوز(عدو به معنای تجاوز و ضد التیام است که اگر نسبت به قلب ملاحظه شود عداوت و دشمنی را معنا میدهد ، و اگر نسبت به راه رفتن ملاحظه شود معنای دویدن را ، و نسبت به اخلال در عدالت در معامله معنای عدوان و ظلم را میدهد ، و به این معنا در آیه فیسبوا ...
ریشه کلمه:
عدو (۱۰۶ بار)

ویکی واژه

دشمنی کردن.
ستم کردن بر کسی.
دشمنی، ظلم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال فنجان فال فنجان فال مکعب فال مکعب