عادیه
فرهنگ معین
(یَّ یا یُِ ) [ ع . عادیة ] (اِفا. اِ. ) ۱ - مؤنث «عادی »، متجاوزه ، متعدیه . ۲ - جماعتی که مستعد قتال باشند. ۳ - بعد، دوری . ۴ - شغلی که مرد را از هر کار باز دارد. ۵ - ظلم ، شر.
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
عادیة
عوادی.
مؤنث «عادی» ؛ متجاوزه، متعدیه.
جماعتی که مستعد قتال باشند.
بعد، دو
شغلی که مرد را از هر کار باز دارد.
ظلم، شر.