لغت نامه دهخدا
طنان. [ طَ ] ( اِخ ) از اعیان قراء مصر نزدیک فسطاط، دارای بستانهای بسیار. محصول آن ده هزار دینار است به هر سالی. ( معجم البلدان ).
طنان. [ طَن ْ نا ] ( ع ص ) بلندآوازه : لفلان ذِکرها طنان ؛ ای مشهور. ( ذیل اقرب الموارد ) :
بروزگار تو شادم اگرچه محرومم
از آن بزرگی طنان و طلعت وضاح.مسعودسعد.