طفلی

لغت نامه دهخدا

طفلی. [ طِ ] ( حامص ) کودکی.
طفلی. [ طِ ] ( اِ ) درخت مقل است. ( تحفه حکیم مؤمن ).درخت مقل است که دوم نامند. ( فهرست مخزن الادویه ).
طفلی. [ طَ لی ی / طَ ف َ لی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به طَفْل یا طَفَل به معنی خاک رس مخصوص. رجوع به دزی ج 2 ص 49 شود.

فرهنگ عمید

١. [عامیانه] = طفلک
٢. (حاصل مصدر ) کودکی، خردسالی.

فرهنگ فارسی

۱ - کودکی بچگی طفولیت . ۲ - زمان کودکی .
درخت مقل است درخت مقل است که دوم نامند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم