لغت نامه دهخدا
دل صنوبریم همچو بید لرزانست
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست.حافظ.رجوع به صنوبر شود.
صنوبری. [ ص َ ن َ ب َ ] ( اِخ ) احمدبن محمد الحلبی، مکنی به ابی بکر. شاعریست و در فوات الوفیات اندکی از اشعار لطیف وی آمده است. بسال 334 هَ. ق. درگذشت. ( الاعلام زرکلی ص 73 ).