صدم

لغت نامه دهخدا

صدم. [ ص َ ] ( ع مص ) کوفتن. ( منتهی الارب ). بهم باکوفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). یقال : صدم الجدار صدماً؛ اذا ضربه بسده. ( بحر الجواهر ). || زدن چیزی سخت را به چیزی سخت مثل آن. ( منتهی الارب ). || رسیدن کاری بزرگ. ( منتهی الارب ). کاری صعب رسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). || راندن سخت. ( منتهی الارب ).
صدم. [ ص َ دُ] ( عدد ترتیبی ، ص نسبی ) صدیک. واقع در مرتبه صد.

فرهنگ معین

(صَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) به هم کوفتن . ۲ - (مص ل . ) رسیدن کاری سخت .

فرهنگ عمید

۱. زدن دو چیز سخت به هم، کوبیدن.
۲. رسیدن کاری سخت و بزرگ.

فرهنگ فارسی

( صفت ) از مرتبه صد .
کوفتن

ویکی واژه

به هم کوفتن.
رسیدن کاری سخت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال حافظ فال حافظ فال تک نیت فال تک نیت فال چای فال چای