صدم
صدم. [ ص َ ] ( ع مص ) کوفتن. ( منتهی الارب ). بهم باکوفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). یقال : صدم الجدار صدماً؛ اذا ضربه بسده. ( بحر الجواهر ). || زدن چیزی سخت را به چیزی سخت مثل آن. ( منتهی الارب ). || رسیدن کاری بزرگ. ( منتهی الارب ). کاری صعب رسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). || راندن سخت. ( منتهی الارب ).
صدم. [ ص َ دُ] ( عدد ترتیبی ، ص نسبی ) صدیک. واقع در مرتبه صد.
(صَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) به هم کوفتن . ۲ - (مص ل . ) رسیدن کاری سخت .
۱. زدن دو چیز سخت به هم، کوبیدن.
۲. رسیدن کاری سخت و بزرگ.
( صفت ) از مرتبه صد .
کوفتن
به هم کوفتن.
رسیدن کاری سخت.