صبیه

لغت نامه دهخدا

( صبیة ) صبیة. [ ص َب ْ /ص ِب ْ ی َ ] ( ع اِ ) ج ِ صَبی. کودکان. ( منتهی الارب ).
صبیة. [ ص َ بی ی َ ] ( ع اِ ) دختر. ( غیاث اللغات ). مؤنث صبی است. ( منتهی الارب ). دخترینه. ( مهذب الاسماء ). کودک مادینه. کنیزک. دختربچه. ج ، صبایا.
صبیة. [ ص ُ ب َی ْ ی َ ] ( ع اِ مصغر ) تصغیر صَبیَّة است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(صَ یَّ ) [ ع . صبیة ] (اِ. ) مؤنث صبی ، دختر بچه .

فرهنگ عمید

دختربچه.

فرهنگ فارسی

مونث صبی، دختر، دختربچه
( صفت اسم ) مونث صبی دختر دخترک جمع صبایا .
تصغیر صبیه است

فرهنگ اسم ها

اسم: صبیه (دختر) (عربی) (تلفظ: sabiyye) (فارسی: صَبيه) (انگلیسی: sabiyye)
معنی: به گونه احترام آمیز به معنی دختر، دختربچه

ویکی واژه

فرزند دختر، مؤنث صبی، دختر بچه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم