شمردنی

لغت نامه دهخدا

شمردنی. [ ش ِ / ش ُ م َ / م ُ دَ ] ( ص لیاقت )قابل شمردن. قابل شمارش. شایسته شمار و محاسبه. معدود، چون : گردو، خیار و بادنجان. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

قابل شمردن قابل شمارش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت فال فنجان فال فنجان فال درخت فال درخت