لغت نامه دهخدا
من چون شنیدم از در آواز مطربانش
وان شادباش کهتر وان نوش باد مهتر.امیرمعزی ( از آنندراج ). || ( اِ مرکب ) کنایه از عطا و بخشش و بمعنی آنچه نثار کرده به کسی دهند. ( آنندراج ). نثار. شاباش. رجوع به شاباش شود.
- شادباش کردن ؛ تبریک و تهنیت گفتن کسی را.
- شادباش گفتن ؛ تبریک گفتن. خوش باش گفتن.