سیاط

لغت نامه دهخدا

سیاط. ( ع اِ ) شاخه های گندنا که بر آنها زمالیق وی باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ج ِ سوط، به معنی تازیانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
سیاط. ( اِخ ) رجوع به عبداﷲبن وهب و اعلام زرکلی شود.

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) جِ سوطه ، شلاق ها.

فرهنگ عمید

= سوط

فرهنگ فارسی

تازیانه ها، جمع سوط
( اسم ) جمع سوط تازیانه ها شلاقها
شاخه های گندنا که بر آن زمالیق آن باشد جمع سوط بمعنی تازیانه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال احساس فال احساس فال جذب فال جذب فال آرزو فال آرزو