سقطه

لغت نامه دهخدا

سقطه. [ س ُ طَ ] ( ع اِ ) پاره ای که از چیزی بیفتد. || پاره ابر. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
تا بپوشاند جهان را نقطه ای
مهر گردد منکسف از سقطه ای.مولوی.|| چیزی که ساقط شود.( آنندراج ) ( غیاث ).
سقطه. [ س َ طَ ] ( ع مص ) لغزیدن و افتادن. ( غیاث ) ( آنندراج ). شکوخیدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(سَ طَ ) [ ع . سقطة ] (اِ. ) ۱ - خطا، لغزش . ۲ - واقعة شدید.

فرهنگ عمید

۱. سقوط.
۲. [مجاز] خطا، لغزش.

فرهنگ فارسی

خطا، لغزش
( اسم ) ۱ - خطا اشتباه لغزش . ۲ - واقعه شدید جمع : سقطات .
لغزیدن و افتادن شکوخیدن

ویکی واژه

سقطة
خطا، لغزش.
واقعة شدید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم