سفاک
سفاک. [ س َ ف ْ فا ] ( ع ص ) خون ریزنده. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). بسیار خونریز. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) : و این سعدالدین فضلی و خطی داشت اما مردی پراکنده افاک و سفاک بود. ( المضاف الی بدیعالزمان ص 10 ). || بلیغ توانا بر سخن. ( منتهی الارب ).
(سَ فّ ) [ ع . ] (ص . ) خونریز.
۱. خون ریز، بی رحم.
۲. [قدیمی] بسیارریزنده.
بسیارریزنده، خونریز
( صفت ) خونریز .
خونریز.