لغت نامه دهخدا
سغر. [ س ُ غ َ / س ُ غ ُ] ( اِ ) خارپشت کلان را گویند که خارهای خود را چون تیر اندازد. ( برهان ). جانوری است که خارهای ابلق بر پشت دارد و چون کسی قصد او و گرفتن او کند پر خود جنبشی دهد و آن تیرها را پرتاب کند و بهرکس بخورد مجروح سازد و آن را سغرنه نیز گویند و سکر [ س َ ک ُ / س ُ ]و سکرنه نیز تبدیل آن است. ( آنندراج ). همان اسغر مرقوم که خارهای ابلق دارد. ( رشیدی ). تشی :
چون رسن گر ز پس آمد همه رفتار مرا
به سغر مانم کز باز پس اندازم تیر.ابوشکور ( از اشعار پراکنده قدیمترین شعرای فارسی زبان ص 81 ).غرم دیدم چو خسک کرده ز بس پیکان پشت
گرگ دیدم چو سغر کرده ز بس ناوک بر .فرخی.رجوع به اسغر، سغرنه ،سکر، سکرنه شود.