سرلشکر

لغت نامه دهخدا

سرلشکر. [ س َ ل َ ک َ] ( اِ مرکب ) رئیس فوج. ( آنندراج ). سپهبد. سپهسالار. ( صحاح الفرس ) : و یک هزار سوار مردان معروف همه اصفهبدان و سراهنگان سرلشکر جدا کرد. ( فارسنامه ابن البلخی ). و سرلشکر عرب سعد بوده و سپهسالارشان یکی بود نام او جریربن عبداﷲ البجلی. ( فارسنامه ابن البلخی ص 112 ). || مهتر. رئیس :
غیر پیر استاد و سرلشکر مباد
پیر گردون نی ولی پیر رشاد.مولوی. || پیش آهنگ که پیش برآید :
سرلشکر هر فتنه که آید ز پی جان
تازان ز ره عرصه جولان تو آید.وحشی ( از آنندراج ).|| درجه ای در ارتش ، بالاتر از سرتیپی و پائین تر از سپهبدی.

فرهنگ معین

(سَ . لَ کَ ) (اِمر. ) فرمانده لشکر، بالاتر از سرتیپ .

فرهنگ عمید

۱. (نظامی ) افسر ارتش، بالاتر از سرتیپ.
۲. [قدیمی] فرماندهِ لشکر.

فرهنگ فارسی

فرمانده لشکر، افسرارتش بالاترازسرتیپ
۱ - فرمانده لشکر . ۲ - افسری که از امرای ارتش که درجه وی بالاتر از سرتیپ و پایین ت از سپهبد است .

دانشنامه عمومی

سرلشکر (ایالات متحده). سرلشکر ( انگلیسی: Major general ) عنوان و درجه ای نظامی برای نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا، نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا و سپاه تفنگداران دریایی ایالات متحده آمریکا است.

ویکی واژه

فرمانده لشکر، بالاتر از سرتیپ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ورق فال ورق فال چوب فال چوب