لغت نامه دهخدا سجام. [ س َ ] ( اِ ) شجام. و رجوع کنید به سجانیدن ، سجیدن ، سجد، سجن. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).سرمای سخت. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به شجام شود.سجام. [ س ِ ] ( ع مص ) روان شدن اشک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).