زکند

لغت نامه دهخدا

زکند. [ زُ ک َ ] ( اِ ) زکنج. ( فرهنگ رشیدی ). بمعنی زکنج است که کاسه سفالین بزرگ باشد. ( برهان ). بمعنی کاسه سفالین است. ( انجمن آرا ) :
مدح ترا به هزل نبردم برای آنک
نوشیدن رحیق نیاید خوش از زکند.سوزنی ( از فرهنگ رشیدی ).رجوع به زکنج شود.

فرهنگ معین

(زُ کَ ) (اِ. ) کاسة سفالین .

فرهنگ عمید

کاسۀ سفالی: مدح تو را به هزل نبردم به سر از آنک / نوشیدن رحیق نیاید خوش از زکند (سوزنی: مجمع الفرس: زکند ).

ویکی واژه

کاسة سفالین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت