زانی

لغت نامه دهخدا

زانی. ( ع ص ) مرد زانی. ( اقرب الموارد ). مرد زناکننده. زناکار. غتفره. ( ناظم الاطباء ). مردی که با زنی بدون نکاح جماع کند که نام آن زنا است. ( فرهنگ نظام ). و رجوع به زان و زناة و زناشود. || مجازاً روزگار. دهر :
فرزند بسی دارد این دهر جفاجوی
هر یک بد و بیحاصل چون مادر زانیش.ناصرخسرو.ورجوع به زانیه و زانیات شود.

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِفا. ) زناکار. ج . زناة .

فرهنگ عمید

زناکننده، زناکار، کسی که از راه حرام با جنس مخالف خود مقاربت کند.

فرهنگ فارسی

زناکننده، زناکار، مردی بحرام بازنی مقاربت کند
( اسم ) مردی که از راه حرام با زنی آمیزش کند زنا کننده جمع زناه ( زنات ) .
مرد زانی زنا کار مجازا روزگار است

ویکی واژه

زناکار.
زناة.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال ورق فال ورق فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال راز فال راز