روع

لغت نامه دهخدا

روع. [ رَ ] ( ع مص ) بشگفت آوردن کسی را. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ). || خوش آمدن. ( دهار ). از چیزی خوش آمدن. ( از المصادر زوزنی ). || فایده دادن : راع فی یدی کذا؛ یعنی فایده داد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فایده دادن. ( آنندراج ). || ترسیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ترسانیدن.( ناظم الاطباء ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 54 ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الار ب ).
روع. [ رَ ] ( ع اِ ) ترس و بیم و خوف و فزغ. ( ناظم الاطباء ). بیم. ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). ترس. ( دهار ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). باک. رعب. هراس. اذیب. ( یادداشت مؤلف ).
- روعاً او طوعاً ؛ به میل یا ترس. از روی ترس یا به میل خود. خواهی نخواهی : تمامت ارکان ملک بنی ایوب امروز روعاً او طوعاً در سلک عبودیت منتظم اند. ( تاریخ جهانگشای جوینی ).
|| جنگ. ( از اقرب الموارد ).
روع. ( ع اِ ) دل. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ). نفس. قلب. دل. ( یادداشت مؤلف ). || جای ترس و بیم. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ). || خال دل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سواد قلب. ( یادداشت مؤلف ). || ذهن و عقل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ( اصطلاح عرفان ) روح انسان را به اعتبار خوف و فزع آن از قهر مبدع قهار خود روع گویند. ( فرهنگ مصطلحات عرفاء تألیف سجادی ). || ج ِ اَروَع و رَوعاء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به اروع و روعاء شود. || ج ِ رائِع. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رائع و رایع شود.
روع. [ رَ وَ ] ( ع ص ) شگفت انگیز. ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب )( آنندراج ) اسم است از اَروَع آنکه ترا به حسن و روشنی منظر یا شجاعت بشگفتی آورد. ( از اقرب الموارد ).
روع. [ رَ ] ( اِخ ) شهریست به یمن نزدیک لحج. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ).

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) ترسیدن . ۲ - (اِ. ) ترس .

فرهنگ عمید

ترس، بیم.

فرهنگ فارسی

ترسیدن، بیم داشتن، فزع، ترس، بیم، به شگفت آوردن
۱ - ( مصدر ) ترسیدن بیم داشتن . ۲ - ( اسم ) ترس بیم فزع . ۳ - ( تصوف ) روح انسان ( باعتبار خون و فزع آن از قهر مبدع قهار خود ) .
شهریست به یمن نزدیک لحج .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رَّوْعُ: ترس
تکرار در قرآن: ۱(بار)
«رَوع» (بر وزن نوع) به معنای ترس و وحشت است، و «رُوع» (بر وزن نوح) به معنای روح یا بخشی از روح که مرکز نزول ترس و وحشت است می باشد (به «قاموس اللغة» مراجعه شود).
ترس. اضطراب (اقرب) . چون ترس از ابراهیم برفت. راغب گوید: روع به ضمّ (ر) به معنی قلب است مثل «اِنَّ الرَّوُحَ الْاَمیتَ نَفَثَ فی رَوْعی» و به فتح (ر) ناراحت بودن قلب است و در ترسی مه به قلب وارد شده استعمال می‏شود. در اقرب گفته روع به ضمّ (ر) قلب و به فتح (ر) فزع و ترس است... این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است.

ویکی واژه

ترسیدن.
ترس.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال چای فال چای فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال زندگی فال زندگی