رسمیت

لغت نامه دهخدا

رسمیت. [ رَ می ی َ ] ( از ع ، ص جعلی ) رسمی بودن. ( فرهنگ فارسی معین ). قانونی بودن. صورت قانونی داشتن : ساعت هشت صبح رئیس مجلس سنا رسمیت جلسه را اعلام کرد.
- به رسمیت شناختن ؛ رسمی دانستن. ( فرهنگ فارسی معین ). قانونی شناختن. قانونی دانستن. ( یادداشت مؤلف ): دولت ایران دولت جدید اسپانیا را به رسمیت شناخت. ( یادداشت مؤلف ).
- رسمیت پیدا کردن ؛ رسمیت یافتن. قابلیت اجرا یافتن. ( یادداشت مؤلف ). برسمیت شناخته شدن. ( فرهنگ رازی ).

فرهنگ معین

(رَ یَّ ) [ ع . ] (مص جع . ) رسمی بودن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) رسمی بودن . یا به رسمیت شناختن رسمی دانستن .

ویکی واژه

رسمی بودن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال کارت فال کارت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال پی ام سی فال پی ام سی