رد شدن

لغت نامه دهخدا

رد شدن. [ رَ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) قبول نشدن. پذیرفته نشدن. مردود گردیدن. ( یادداشت مؤلف ). مردودشدن. رفوزه شدن ( در امتحان ). ( فرهنگ فارسی معین ).
- رد شدن پیشنهاد در مجلس شوری یا سنا ؛ پذیرفته نشدن آن. ( یادداشت مؤلف ).
- رد شدن شاگرد در امتحان ؛ قبول نشدن وی در آزمایش. ( یادداشت مؤلف ).
|| گذشتن. رفتن و گذشتن. عبور کردن. ( یادداشت مؤلف ) ( فرهنگ فارسی معین ): رد شو؛ بگذر. ( یادداشت مؤلف ). || دور شدن. ( ناظم الاطباء ). || رانده شدن. مردود شدن :
بد ز گستاخی کسوف آفتاب
شد عزازیلی ز جرأت رد باب.مولوی.گر از درگه ما شود نیز رد
پس آنگه چه فرق از صنم تا صمد.( بوستان ).|| پشت دادن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

( ~. شُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - گذشتن ، عبور کردن . ۲ - پذیرفته نشدن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - عبور کردن گذشتن . ۲ - پذیرفته نشدن . ۳ - مردود شدن رفوزه شدن ( در امتحان ) .

ویکی واژه

scavalcare
گذشتن، عبور کردن.
پذیرفته نشدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم