لغت نامه دهخدا
دلیله. [ دَ ل َ ] ( اِخ ) ( به معنی معشوق ) زنی زانیه بود که در وادی سورق که در قسمت سبط یهودا نزدیک به حدود فلسطین واقع بود، سکونت می داشت. و هم او سبب شد که شمشون بدست دشمنانش گرفتار شود. ( قاموس کتاب مقدس ). زنی روسپی که شمشون عاشق او بود و فلسطینیان با پول او را فریفتند که راز نیروی شمشون را کشف کند. دلیله دریافت که قوت وی در موهای بلند اوست ، موهایش را قطع کرد و شمشون بدست دشمنان افتاد. ( از دائرةالمعارف فارسی ).