خوابانده

لغت نامه دهخدا

خوابانده.[ خوا / خا دَ / دِ ] ( ن مف ) اسم مفعول است از مصدر خواباندن به همه معانی آن. رجوع به خواباندن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) بخوب فرو کرده بخواب برده .

فرهنگستان زبان و ادب

{layer} [کشاورزی- علوم باغبانی] شاخه ای که به روش خواباندن ریشه دار می شود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی فال تک نیت فال تک نیت فال ماهجونگ فال ماهجونگ