جلیز

لغت نامه دهخدا

جلیز. [ ج َ ] ( اِ ) کمند. || ( ص ) مفسد و غماز. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ). رجوع به جِلویز. شود.

فرهنگ عمید

=جلویز

فرهنگ فارسی

۱- ( اسم ) کمند مقود. ۲- ( صفت ) مفسد غماز.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال ورق فال ورق فال تاروت فال تاروت فال اوراکل فال اوراکل