آبخو

لغت نامه دهخدا

( آبخو ) آبخو. ( اِ مرکب ) آبخوست. آبخست. جزیره ، یا جزیره ای در رودی بزرگ که آب سطح آن را فراگرفته و گیاه و درختان آن ظاهر باشد :
گویی که هست مردمک دیده آبخو
یا خود چو ماهی ای است که دارد در آب خو.عمعق بخاری.

فرهنگ معین

( آبخو ) (اِمر. ) جزیره .

فرهنگ عمید

( آبخو ) = آبخوست: گویی که هست مردم چشمم چو آبخو / یا خود چو ماهی است که دارد در آب خو (عمعق: ۲۰۰ ).

فرهنگ فارسی

( آبخو ) ( اسم ) جزیره
آبخست جزیره

ویکی واژه

جزیره.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال تک نیت فال تک نیت فال اوراکل فال اوراکل فال اعداد فال اعداد