التحام

لغت نامه دهخدا

التحام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) کفشیر گرفتن جراحت و سر استوار کردن آن. ( منتهی الارب ). پیوسته شدن جراحت. ( تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر پیوستن جراحت. ( مصادر زوزنی ). || سخت گردیدن جنگ. ( مصادر زوزنی ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) به هم پیوستن ، به هم چسبیدن ، جوش خوردن (زخم یا چیز دیگر ).

فرهنگ عمید

۱. جوش خوردن و پیوستن دو چیز به هم.
۲. جوش خوردن و به هم آمدن زخم.

فرهنگ فارسی

بهم پیوستن، پیوسته شدن، جوش خوردن وپیوستن دوچیزبهم، جوش خوردن وبهم آمدن زخم
( مصدر ) پیوسته شدن بهم پیوستن بهم چسبیدن بهم آمدن جوش خوردن ( زخم یا چیز دیگر ).
کفشیر گرفتن جراحت و سر استوار کردن آن .

ویکی واژه

به هم پیوستن، به هم چسبیدن، جوش خوردن (زخم یا چیز دیگر)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم