لغت نامه دهخدا
تخم مرغی. [ ت ُ م ِ م ُ ] ( ص نسبی ) بیضی. بشکل تخم مرغ. چون تخم مرغ از حیث شکل: کلاه تخم مرغی. || در تداول به فروشنده تخم مرغ هم اطلاق میشود.
تخم مرغی. [ ت ُ م ِ م ُ ] ( ص نسبی ) بیضی. بشکل تخم مرغ. چون تخم مرغ از حیث شکل: کلاه تخم مرغی. || در تداول به فروشنده تخم مرغ هم اطلاق میشود.
به شکل تخم مرغ، شبیه تخم مرغ، بیضوی، بیضی.
بیضی بشکل تخم مرغ چون تخم مرغ از حیث شکل: کلاه تخم مرغی. یا در تداول به فروشند. تخم مرغ هم اطلاق شود.
{ovate, egg-shaped} [زیست شناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی شبیه به برش طولی تخم مرغ در گیاهان که یک سر آن پهن تر از سر دیگر باشد متـ. تخم مرغ وار ovoid
شکل تخم مرغی یا خاگی عبارت است از یک خم بسته در صفحه که شکلی نزدیک به هندسهٔ یک تخم مرغ دارد. عبارت تخم مرغی خیلی دقیق نیست اما در بحث های هندسه تصویری و رسم فنی ابعاد دقیق تری برای آن ارائه شده است حتی ممکن است یک یا دو محور تقارن نیز برای آن تعریف شود. در مجموع هر شکلی که تداعی گر هندسهٔ یک تخم مرغ باشد به آن تخم مرغی گفته می شود.
ویژگی بخش یا اندامی شبیه به برش طولی تخممرغ در گیاهان که یک سر آن پهنتر از سر دیگر باشد