بویناک. ( ص مرکب ) دارای بوی بد. بدبو. متعفن. ( فرهنگ فارسی معین ). عفن. متعفن. گنده. نتن. بدبوی : گوشت تو بویناک و زیانکار است. ( کلیله و دمنه ). نمک در مردم آرد بوی پاکی تو با چندین نمک چون بویناکی.نظامی ( خسروشیرین ص 282 ).|| دارای بوی بسیار. ( ناظم الاطباء ).