لغت نامه دهخدا
بانداژ. ( فرانسوی ، اِمص ) زخم بندی. بستن جراحت و خستگی. خسته بندی. بستن زخم و عضو مجروح و شکسته. و رجوع به باند شود.
بانداژ. ( فرانسوی ، اِمص ) زخم بندی. بستن جراحت و خستگی. خسته بندی. بستن زخم و عضو مجروح و شکسته. و رجوع به باند شود.
[ فر. ] ( اِ. ) زخم رو باز یا قسمتی از بدن را با نوار مخصوص بستن ، باندپیچی (فره ).
بستن زخم یا اندام آسیب دیدۀ بدن با باند، باندپیچی.
زخم بند بستن جراحت
باند یا بانداژ ( به فرانسوی: Bandage ) نوارهای پارچه ای تور مانند و گاه کش دار که در طول و عرض های متفاوتی تهیه می شوند. به عمل بستن زخمها در پایان کار به وسیله باندها را نیز بانداژ می گویند. بانداژ باید متناسب با نوع و محل و ابعاد محل عمل جراحی باشد تا بتواند به خوبی زخم را بپوشاند. ساده ترین مدل بانداژ از ۳عدد گاز ساده بعلاوه باند و نوار چسب تشکیل می شود.
زخم رو باز یا قسمتی از بدن را با نوار مخصوص بستن، باندپیچی (فره)