آموت

لغت نامه دهخدا

( آموت ) آموت. ( اِ ) آشیان مرغان شکاری مانند باز و عقاب و شاهین. آشیانه :
بر قله ٔقاف بخت و اقبال
آموت عقاب دولت تست.منجیک.و الموت ، مرکب از آلُه ْ به معنی عقاب و موت مخفف آموت به معنی آشیان است.
اموت. [ اُ م ُوْ وَ ] ( ع مص ) کنیزک گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). گویند ماکنت امة و لقد اموت اموة؛یعنی کنیزک نبودی و کنیزک گردیدی. و همچنین : امیت اموة. ( از ناظم الاطباء ) .
اموت. [ اُ ] ( ع اِ ) ج ِ اَمْت. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جاهای بلند و پشتهای خرد و نشیب و فراز در چیزی. ( آنندراج ). و رجوع به اَمْت شود.
اموت. [ اَم ْ وَ ] ( ع ص ) ما اموته ؛ چه مرده دل است او. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
اموة. [ اَم ْ وَ ]( ع اِ ) اَمة. کنیزک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
اموة. [اَ م َ وَ ] ( ع اِ ) اَمة. اَمْوة. کنیزک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). رجوع به اَمة شود.
اموة. [ اُ م ُوْ وَ ] ( ع مص ) پرستار شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی چ تقی بینش ص 119 ). کنیزک گردیدن. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ معین

( آموت ) ( اِ. ) آشیان ، آشیانه . لانة پرندگان شکاری .

فرهنگ عمید

( آموت ) آشیانۀ پرندگان شکاری، آشیان: بر قلهٴ قاف بخت و اقبال / آموت عقاب دولت توست (منجیک: شاعران بی دیوان: ۲۲۰ ).

فرهنگ فارسی

( آموت ) ( اسم ) آشیان مرغان شکاری مانند باز و عقاب آشیانه : بر قل. قاف بخت و اقبال آموت عقاب دولت تست ( منجیک ).
آشیان، آشیانه، آشیانه پرندگان شکاری مانندعقاب
ما اموته چه مرده دل است او

دانشنامه عمومی

آموت. آموت ، آمیت ، آهمایت یا آممت دیوی ماده در مصر باستان بود که بدنش نیمی شیر و نیمی اسب آبی بود و سر تمساح داشت. نام او به معنای روح خوار بود و این موجود به «قلب خوار» و «عظیم مرگ» نیز شهرت داشت.
آموت در جهان مردگان می زیست و در پای ترازوی عدالتی که در تالار دو حقیقت در سرای اوزیریس قرار داشت می نشست. هنگامی که فردی می مرد، آنوبیس او را به آن مکان می برد. درآنجا فرد مرده مورد آزمون قرار می گرفت تا معلوم شود می تواند به جهان پس از مرگ وارد شود یا خیر. مهمترین این آزمون ها «مراسم توزین قلب» بود که در طی آن، قلب فرد مرده را بر روی یک کفهٔ ترازو و در کفهٔ دیگر آن پَر حقیقت را قرار می دادند. این پر متعلق به سربند ماعت، الههٔ حقیقت بود و قلب نیز بنا بر باور مصریان باستان، جایگاه روح به شمار می رفت. اگر فرد مرده زندگی ای نیک را گذرانده بود قلبش در تعادل با پر می ایستاد و او اجازهٔ ورود به دنیای پس از مرگ را می یافت اما اگر کفهٔ ترازو پایینتر از کفهٔ پر حقیقت می ایستاد نشانهٔ ناپاکی و گناه آلود بودن قلب آن شخص بود. در این زمان آموت که در پای ترازو نشسته بود قلب فرد بدکار را می بلعید و آن شخص دیگر هرگز نمی توانست وارد دنیای پس از مرگ شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَمُوتُ: می میرم
ریشه کلمه:
موت (۱۶۵ بار)

ویکی واژه

(قدیم): آشیان، آشیانه پرندگان شکاری. بر قلّه قاف بخت و اقبال/ آموت عقاب دولت توست. «منجیک»
آموت ممکن است با الموت که به قلعه‌الموت شهره است، هر دو کنایه از مکانی سخت و صعب‌العبور باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم