لغت نامه دهخدا
|| پیوند کردن. جفت ساختن :
خاک را بر سر زنی سر نشکند
آب را بر بر زنی بر نشکند
گر تو میخواهی که سر را بشکنی
آب را و خاک را برهم زنی
حکمتی که حق نمود از ازدواج
گشت حاصل از نیاز و از لجاج
باشد آنگه ازدواجات دگر
لاسمع اذن و لاعین بصر.مولوی.- ازدواج کردن ؛ زن کردن. شوهر کردن. مزاوجت کردن.
- ازدواج کلام ؛ شباهت کلام بیکدیگر. در اصطلاح نام صنعتی که در آخر ابیات دو لفظ متشابه الاَّخر یا دو لفظ متحداللفظ و المعنی آرند، چنانکه درین شعر :
ای ز لعل آتشینت در دل گلنار نار
غیر دل بردن نداری ای بت مکار کار.( از غیاث اللغات ).