آتشگه

لغت نامه دهخدا

( آتشگه ) آتشگه.[ ت َ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) آتشگاه. آتشکده :
چنین بود رسم اندر آن روزگار
که باشد در آتشگه آموزگار.نظامی.

فرهنگ فارسی

( آتشگه ) آتشگاه آتشکده

ویکی واژه

(شاعرانه): آتشگاه. تو پنداری مغی دل مرده در آتش‌گهی خاموش/ ز بیداد انیران شِکوه‌ها می‌کرد. «اخوان ثالث»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم