ابتغاء

لغت نامه دهخدا

ابتغاء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) اِبتغا. جُستن. ( زوزنی ) ( حبیش تفلیسی ). طلب کردن. خواستن. || خواسته شدن. ( رشید وطواط ). || سزاوار شدن. ( رشید وطواط ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) خواستن ، طلب کردن . ۲ - (مص ل . ) سزاوار شدن .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی کِتَابِ: کتاب - نوشته- مکاتبه (در عبارت "وَﭐلَّذِینَ یَبْتَغُونَ ﭐلْکِتَابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ" مراد از کتاب مکاتبه است به اینکه صاحب برده با برده قرار بگذارد که بهای خود را از راه کسب و کار به او بپردازد و آزاد شود ( و ابتغاء مکاتبه این است که برد...
معنی تَغَابُنِ: پشیمانی و احساس خسارت (از معامله)(اصل آن ازغبن به معنای این است که وقتی با کسی معامله میکنی از راهی که او متوجه نشود کلاه سر او بگذاری ، اگر میخری پول کمتری بدهی ، و اگر میفروشی پول بیشتری بگیری ومنظور از یوم التغابن که در قرآن آمده روز قیامت است ...
ریشه کلمه:
بغی (۹۶ بار)

ویکی واژه

خواستن، طلب کردن.
سزاوار شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال کارت فال کارت فال کارت فال کارت فال چای فال چای