اصطیاد

لغت نامه دهخدا

اصطیاد.[ اِ ] ( ع مص ) صید کردن. ( از لطایف و منتخب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). شکار کردن چیزی را. ( منتهی الارب ). صید. ( زوزنی ). شکردن. شکریدن. تصید. شکار کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 12 ) ( ناظم الاطباء ) :
صیاد پیری آمد بر اصطیاد من
داس و کمند و تیر و کمانش چهارتیر.سوزنی.شیر را با پیل نر جنگی فتاد
خسته شد آن شیر و ماند از اصطیاد.مولوی.

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) صید کردن ، شکار کردن .

فرهنگ عمید

صید کردن، شکار کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) شکار کردن صید کردن بدست آوردن .

ویکی واژه

صید کردن، شکار کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم