بدلی

لغت نامه دهخدا

بدلی. [ ب َ دَ ] ( ص نسبی ) چیزی که جنسش بد باشد. خوش ظاهر و بدباطن. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). قلب. ( یادداشت مؤلف ) :
یک هنرستش که عیب او ببرد
آنکه زوالست فعلش و بدلی .ناصرخسرو ( دیوان چ مینوی ص 443 ).

فرهنگ معین

(بَ دَ ) [ ع - فا. ] (ص . ) قلابی ، غیراصلی .

فرهنگ عمید

ساختگی، تقلبی: جواهر بدلی.

فرهنگ فارسی

چیزی که جنسش بد باشد هوش ظاهر و بد باطن .

ویکی واژه

قلابی، غیراصلی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم