آکن

لغت نامه دهخدا

( آکن ) آکن. [ ک َ ] ( نف مرخم ) مخفف آکننده ، و از آن کلماتی مرکب توان کرد، چون پشم آکن ، قزاکن ، جوزآکن ، سحرآکن ؛ آنکه پشم ، قز، جوز، و سحر آکند.
اکن. [ اَ ک ِ ] ( ترکی ، اِ ) کتف. || کشت. ( شرفنامه منیری ).

فرهنگ عمید

( آکن ) ۱. = آکندن
۲. آکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): پشم آکن.

فرهنگ فارسی

( آکن ) مخفف آکننده
کتف کشت

دانشنامه عمومی

آکن. آکن ( Aken ) شهری است در ایالت زاکسن - آنهالت آلمان.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَکُن: خواهم بود
معنی لَمْ أَکُن: نبودم و نیستم
معنی شَقِیٌّ: بدبخت (عبارت "و لم اکن بدعائک رب شقیا " یعنی دعای من نزد تو هرگز بینتیجه نبوده است )
معنی لَّا تَغْفِرْ: که نیامرزی (در عبارت "وَإِلَّا تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکُن مِّنَ ﭐلْخَاسِرِینَ"چون شرط واقع شده برای جمله بعدی جزم گرفته )
معنی دُعَائِکَ: خواندن تو -طلب کردن ازتو(عبارت "وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً " به این معنی است که : پروردگارا ! من همواره به سبب دعای خود قرین سعادت بودهام و هر وقت تو را میخواندم اجابتم میفرمودی ، بدون اینکه مرا شقی و محروم سازی )
ریشه کلمه:
کون (۱۳۹۰ بار)

ویکی واژه

بُن مضارعِ آکندن. آکن ممکن است در زبان معیار باستان به دو بخش آ - کَن قابل تجزیه باشد؛ که مفهوم کلی از آن شهر یا دهکده سفیدپوستان شاید آریائیان بوده است. آکند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم