لغت نامه دهخدا
هر سوئی کآفتاب سر دارد
گل ازرق در او نظر دارد
لاجرم هر گلی که ازرق هست
خواندش هندو آفتاب پرست.نظامی.و صاحب صراح ، شکاعی را به آفتاب پرست ترجمه کرده که آن را چرخه و چرخله و خارمهک و کافیلو و شوکةالعربیه و ابرةالراهب نیز گویند. || ورتاج. پنیرک. خبازی. نانکلاغ. ملوخیا. خبزالغراب. ملوکیه. || اسفراج . مارچوبه. مارگیا. هلیون. یرامیع. || هلل.