اصدق

لغت نامه دهخدا

اصدق. [ اَ دَ ] ( ع ن تف ) راست تر. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || راستگوتر. ( ناظم الاطباء ). راستگوی تر. صادق تر. ازدق :
السیف اصدق انباءً من الکتب.متنبی.و فی الحدیث : اصدقهم [ای اصدق امتی ] حیاءً عثمان.
- امثال :
اصدق ظناً من المعی .
اصدق من القطا ؛ راستگوتر از مرغ سنگخوار. سنگخوار پرنده ایست که بدان در راستی مثل زنند زیرا آن پرنده «قطاقطا» فریاد میکشد و در خبر دادن از خود راست میگوید. و نیز گفته اند عرب از اینرو بدان مثل میزند که آوازی یکسان دارد و آنرا تغییر نمیدهد. ( از فرائدالادب المنجد ).
اصدق من لفظ لحظ ؛ نگاه از لفظ راستگوتر است. ( از فرائدالادب المنجد ).

فرهنگ معین

(اَ دَ ) [ ع . ] (ص تف . ) راست تر، راستگوتر.

فرهنگ فارسی

صادق تر، راستگوتر، راست تر
( صفت ) صدق تر راست تر راستگوتر .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَصْدَقُ: راستگو تر
ریشه کلمه:
صدق (۱۵۵ بار)

ویکی واژه

راست تر، راستگو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال اوراکل فال اوراکل فال امروز فال امروز استخاره کن استخاره کن