اقتصار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بسند کردن و نگذشتن ازچیزی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اکتفاکردن بر چیزی. ایستادن و بسند کردن بدان. ( تاج المصادر بیهقی ). بر چیزی فروایستادن. ( المصادر زوزنی ). - اقتصار کردن ؛ اکتفا کردن. بسند کردن : بهتر ز خدمتش نشناسم در این جهان از اینهمه بخدمت او کردم اقتصار.فرخی.خواهم بقای تو بزمان صدهزار سال از من بدینقدر نکند اقتصار دل.سوزنی.|| ( اِمص ) کوتاهی. ایستادگی بر یک چیز. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح معانی و بیان ) کلام را کثیراللفظ و قلیل المعنی نمودن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).
فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) کوتاه کردن . ۲ - بسنده کردن . ۳ - (اِمص . ) کوتاهی .
فرهنگ عمید
۱. کوتاه کردن. ۲. به کوتاهی پرداختن. ۳. اکتفا کردن.
فرهنگ فارسی
کوتاه کردن، بکوتاهی پرداختن، اکتفاکردن (مصدر ) ۱ - کوتاه کردن بکوتاهی پرداختن ۲ - بسنده کردن اکتفا کردن . ۳ - کوتاهی . جمع : اقتصارات .