اقتصار

لغت نامه دهخدا

اقتصار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بسند کردن و نگذشتن ازچیزی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اکتفاکردن بر چیزی. ایستادن و بسند کردن بدان. ( تاج المصادر بیهقی ). بر چیزی فروایستادن. ( المصادر زوزنی ).
- اقتصار کردن ؛ اکتفا کردن. بسند کردن :
بهتر ز خدمتش نشناسم در این جهان
از اینهمه بخدمت او کردم اقتصار.فرخی.خواهم بقای تو بزمان صدهزار سال
از من بدینقدر نکند اقتصار دل.سوزنی.|| ( اِمص ) کوتاهی. ایستادگی بر یک چیز. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح معانی و بیان ) کلام را کثیراللفظ و قلیل المعنی نمودن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) کوتاه کردن . ۲ - بسنده کردن . ۳ - (اِمص . ) کوتاهی .

فرهنگ عمید

۱. کوتاه کردن.
۲. به کوتاهی پرداختن.
۳. اکتفا کردن.

فرهنگ فارسی

کوتاه کردن، بکوتاهی پرداختن، اکتفاکردن
(مصدر ) ۱ - کوتاه کردن بکوتاهی پرداختن ۲ - بسنده کردن اکتفا کردن . ۳ - کوتاهی . جمع : اقتصارات .

ویکی واژه

کوتاه کردن.
بسنده کردن.
کوتاهی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال فرشتگان فال فرشتگان فال درخت فال درخت فال آرزو فال آرزو