امهال. [ اِ ] ( ع مص ) زمان دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). روزگار دادن. ( تاریخ بیهقی ). مهلت و فرصت دادن. ( غیاث اللغات ). مدت دادن. معوق گذاشتن. تمهیل کردن. تمدید مدت کردن. درنگی دادن. ( یادداشت مؤلف ). انظار. ( از اقرب الموارد ). درنگی خواستن. ( یادداشت مؤلف ). || تأخیر کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): این اهمال و امهال را چه حجت آرد. ( سندبادنامه ص 217 ). ممانعت و مدافعت و اهمال و امهال در آن بوته یک چاشنی داشته باشد. ( جهانگشای جوینی ). || نرمی و آهستگی کردن. || مبالغه کردن. || عذر آوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : اگر درین کار تأخیر و تأنی... رود... کار از دست تدارک درگذردو در پای اهمال و امهال افتد. ( سندبادنامه ص 216 ). - امهال الهی ؛ کنایه از استدراج است. ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به استدراج شود.
فرهنگ معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) مهلت دادن .
فرهنگ عمید
۱. مهلت دادن، زمان دادن، فرصت دادن. ۲. [قدیمی] سستی و کاهلی.
فرهنگ فارسی
مهلت دادن، زمان دادن، فرصت دادن ( مصدر ) مهلت دادن زمان دادن روزگار دادن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] امهال به معنی مهلت دادن می باشد. از این موضوع در بابهایی مانند دین، تفلیس، کفالت، نکاح، ظهار، ایلاء، احیاء موات، قضاء و حدود بحث شده است که به مهمترین موارد آن اشاره میشود. واژههای «انظار»، «تأخیر» و «تأجیل» نیز به جای «امهال» به کار رفته است؛ چنان که گاه «امهال» در پی «استمهال» (مهلت خواستن) آمده است. امهال در حقوق زوجیت ← ممنوعیت جلوگیری زن از همبستری مهلت دادن به بدهکار، مستحب بلکه در صورت ناتوانی از پرداخت بدهی، واجب است. کیفیت امهال کفیل برای حاضرکردن مکفول ...