لغت نامه دهخدا
انجل. [ اَ ج َ ] ( ع ص ) فراخ چشم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات ). یقال : رجل انجل. ج ، نُجل و نِجال. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || فراخ ، پهن دراز از هرچیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
انجل. [ ] ( اِخ ) امیر... ابن قراچار نویان از امرای زمان مبارک شاه بن قراهلاکو بود. ( از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 82 ).