آمنا

لغت نامه دهخدا

امنا. [ اُ م َ ] ( از ع ، اِ ) ج ِ امین. ( از اقرب الموارد ).مردمان امین و امانت دار. ( ناظم الاطباء ). زنهارداران. امینان. ( فرهنگ فارسی معین ). امانت داران. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ) :
الحق امنای مال ایتام
همچون تو حلال زاده بایند.سعدی. || کسانی که بر آنان اعتماد کنند. ( از ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). معتمدان. استواران. ( فرهنگ فارسی معین ). کسانی که بر آنان اعتماد کنند و از آنان ایمن باشند. بی بیم دارندگان. ( از آنندراج ).
- هیئت امنا ؛ گروهی که در سازمانی چون دانشکده و جز آن نظارت داشته باشند.
|| ( اصطلاح تصوف ) ملامتیه را گویند. ( از تعریفات جرجانی ) ( از فرهنگ فارسی معین ). فرقه ملامتیه را که یکی از فرقه های صوفیه است گویند، و آنان کسانی هستند که آنچه را در باطن و نهان خود دارند در ظواهر آشکار نسازند. ( از اصطلاحات الصوفیه کمال الدین ابوالغنائم ).
- امنای تذکره ؛ ج ِ امین تذکره. ( از فرهنگ فارسی معین ).
- امنای دولت ؛ کارگزاران دولت. ( ناظم الاطباء ).
و رجوع به امین شود.

فرهنگ عمید

= امین

فرهنگ فارسی

( آمنا ) ( فعل ) ایمان آوردیم گرودیم و براست داشتیم : متحسب آمنا و صدقنا سر از گریبان شرع بر آورد ....
جمع امین . ۱ - زنهار دادن امینان امانت داران . ۲ - معتمدان استواران کسانی که بر آنان اعتماد کنند . ۳ - یا امنائ تذکره . جمع امین تذکره

فرهنگ اسم ها

اسم: آمنا (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: āmanā) (فارسی: آمنا) (انگلیسی: amana)
معنی: امین شده، صورت دیگر آمنه، زن ایمان آورنده

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] آمنا. ریشه کلمه:
امن (۸۷۹ بار)
تعبیر به «آمَنّا» (ایمان آورده ایم) از مادّه «أمِن» به صورت صیغه «جمع»، در حالی که جمله بعد، به صورت صیغه «مفرد» است (جَعَلَ)، شاید از این نظر باشد که این گروه از منافقان می خواهند خودشان را در صف جمعیّت مؤمنان جا بزنند، لذا «آمَنّا» می گویند. یعنی همچون سایر مردم ایمان آورده ایم.
[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
امن (۸۷۹ بار)

ویکی واژه

(قدیم): ایمان آوردیم. آمَنا در زبان بهاری از سه بخش آ - من - آ شکل گرفته؛ که به معنی «حالا من دیگه»، «خُب من دیگه» و مانند آنها است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم