لغت نامه دهخدا
از شبستان به بشکم آمد شاه
گشت بشکم ز دلبران چون ماه.رودکی ( از لغت فرس اسدی ).بسی رفتم پی آز اندرین پیروزه گون بشکم .
کم آمد عمر و نامد مایه آز و آرزو را کم.ناصرخسرو.خانه ای چون سرای جان خرم
بشکمش غیرت فضای ارم.شهاب الدین ( از سروری ).و رجوع به پشکم درهمین لغت نامه شود.