افتقاد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بمعنی گم کردن یعنی ناموجود کردن. ( غیاث اللغات ). گم کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). فقد. ( تاج المصادر بیهقی ). فقدان. نایافتن. ( یادداشت بخط مؤلف ). || گمشده را جستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گمشده را بازجستن. ( آنندراج ). تفحص کردن و گمشده را بازجستن. ( غیاث اللغات ). چیزی را بهنگام گم شدن جستن. ( از اقرب الموارد ). بازجست. بازجوئی. پژوهش از غیبت. جستجو. ( یادداشت بخط مؤلف ) : پرس پرسان می شد اندر افتقاد چیست این غم بر که این ماتم فتاد.مولوی.هست ازل را وابد را اتحاد عقل را ره نیست سوی افتقاد.مولوی. || مهربانی کردن. ( آنندراج ) ( از لطائف بنقل غیاث اللغات ) : گفت من ایثارکردم آنچه داد میر تقصیری نکرد از افتقاد.مولوی.آن کرم کاندر جفا اینهات داد در وفا بنگر چه باشد افتقاد.مولوی.|| پروا داشتن از. ( یادداشت بخط مؤلف ).
فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - گم کردن چیزی را. ۲ - جستن گم شده را.
فرهنگ عمید
۱. گم کردن، از دست دادن. ۲. گمشده را جستن. ۳. مهربانی، دلجویی.
فرهنگ فارسی
گم کردن، ازدست دادن، گمشده راجستن ، مهربانی و دلجویی ( مصدر ) ۱ - گم کردن چیزی را از دست دادن. ۲ - جستن گم شده را . ۳ - ( اسم ) مهربانی دلجویی تفقد .