بدمهر
بدمهر. [ ب َ م ِ ] ( ص مرکب ) نامهربان. بی محبت. || بداندیش و بدخواه. ( از ناظم الاطباء ). || ناسازگار. و رجوع به بدمهری و مهر شود.
( ~. مِ ) (ص مر. )۱ - نامهربان . ۲ - بد - اندیش .
۱. نامهربان.
۲. بداندیش، بدخواه.
( صفت ) ۱ - نامهربان بی محبت . ۲ - بد اندیش بد خواه .
نامهربان.
بد - اندیش.