باشلق

لغت نامه دهخدا

باشلق.[ ل ِ ] ( ترکی ، اِ ) کلمه ترکی است [ از باش بمعنی سر و لیق حرف نسبت ]، کلاه پیوسته به شنل . ( یادداشت مؤلف ). برنس. کلاهی که بر یقه جامه ای دوخته شده باشد. || کَلَّگی. ( یادداشت مؤلف ) ( دزی ج 1 ص 49 ). || روسری.

فرهنگ معین

(لُ ) [ تر. ] (اِ ) ۱ - کلاه . ۲ - مجازاً به معنی مهریه .

فرهنگ عمید

کلاه بزرگ بارانی که هنگام آمدن باران روی کلاه می کشند.

فرهنگ فارسی

ماخوذ ترکی، کلاه بزرگ بارانی که هنگام، آمدن باران روی کلاه میکشند
( اسم ) کلاه بزرگ بارانی .

دانشنامه آزاد فارسی

باشلُق
کلاه مادها و هخامنشیان و پارت ها در روز جنگ. بعدها کلاه همگانی شد. از نمد یا کتان بود و قسمت بالای آن معمولاً تیز و بلند و به شکل کیسۀ مخروطی به عقب یا جلو برمی گشت؛ در پشت کلاه دنبالۀ کوتاهی برای پوشش گردن و دو طرف صورت نیز دو تکه برای پوشش گوش ها داشت. غیر از موقع جنگ، از این کلاه به هنگام مسافرت، سواری و گفت وگو با شاه، برای خودداری از دمیده شدن نَفَس کسانی که از فاصلۀ نزدیک با شاه صحبت می کردند استفاده می شد و کلّ خدمۀ سفره خانۀ شاه نیز آن را به کار می بردند. نمونه هایی از آن، به ویژه در نقش برجسته های اطراف سارکوفاژ (تابوت مرمرین منسوب به اسکندر) دیده می شود. باشلق زنان دورۀ مادها و هخامنشیان تا روی شانه ها را می پوشاند. در اوایل حکومت عباسیان و در مصر دورۀ فاطمی نیز استفاده می شد. باشلق زنان مغول به شکل کلاه بارانی بود و سر و گردن و شانه هایشان را می پوشاند و در دورۀ تیموریان نیز برای کاستن از پوشش حجیم سر به کار می رفت. دستمال بستن زنان ایلاتی بر دهان و بینی، که یاشماق نام دارد، و نیز پنام بستن زردشتیان در مقابل آتش مقدّس، برای جلوگیری از ریزش آب دهان یا موی سر، از رسم کهن باشلق بر سر نهادن خدمۀ دربار هخامنشی سرچشمه می گیرد. هنوز هم تاتارها، ترکمن ها، و قزاق ها نوع پوستی آن را در سرمای سخت زمستان استفاده می کنند. در طرقبه نزدیک مشهد نیز به کار می رود. در میان کردان کرمانج و نیز ترکان آذربایجان گه گاه باشلق رواج دارد. این کلاه را اروپاییان فریجین نامیدند و در انقلاب فرانسه به کلاه سرخ آزادی معروف شد.

ویکی واژه

روسری یا چارقد زنانه.
(مجاز):به معنی مهریه؛ مقدار وجهی که توسط خانواده داماد به خانواده عروس پرداخت می‌شود تا آنها به مناسبت عروسی در مضیقه نمانند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم