باحث
باحث. [ ح ِ ] ( ع ص ) کاونده زمین و کاونده سخن. ( غیاث ). بحث کننده. کاونده. تفتیش کننده. پژوهنده.
- امثال :
کالباحث عن الشفره . ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
کالباحث عن حتفه بظلفه . رجوع بفرائدالادب در آخر المنجد شود.
(حِ ) [ ع . ] (اِفا. ) بحث کننده ، جوینده .
۱. بحث کننده.
۲. کاونده.
( اسم ) جوینده پرسنده کاونده بحث کننده : اگر باحثی بحث کند ...