ایران زمین. [ زَ ] ( اِخ ) سرزمین ایران. کشور ایران : تو بشناس کز مرز ایران زمین یکی فرد بد نام او آبتین.فردوسی.شگفتی بر او آفرین خواندند ورا شاه ایران زمین خواندند.فردوسی.بزرگان و شیران ایران زمین همه شاه را خواندند آفرین.فردوسی.به ایران زمین از چنین پشتیی نماند آتش هیچ زردشتیی.فردوسی.درآمد یکی سیل از ایران زمین که نه چین گذارد نه خاقان چین.فردوسی.میر ابواحمد محمد خسرو ایران زمین آنکه شاد است او و دور است از همه رنج و کفا.قصار امی.
فرهنگ فارسی
سرزمین ایران
ویکی واژه
ایران زمین ایرانزمین در زمان تقسیم پادشاهی فریدون آمده و حاکی از یک تیره و تبار ایرانی است که با آریاییها یعنی اقوام مهاجر همزیستی مسالمتآمیز داشتهاند. سپارد ترا مرز ترکان و چین ..... که از تو سپهدار ایرانزمین ایرانزمین موطن ایرانیان یا همان یکجانشینان، ساکن قدیم این مرز و بوم که از دوران جمشید در شاهنامه یاد میشوند.