اهل تمیز

لغت نامه دهخدا

اهل تمیز. [ اَ ل ِ ت َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مُمَیِّز. باهوش. باخرد. هوشمند : تفاوت میان ملاحظت دوستان و نظرت دشمنان ظاهرست و پوشانیدن آن بر اهل تمیز متعذر. ( کلیله و دمنه ).
یکی از بزرگان اهل تمیز
حکایت کند ز ابن عبدالعزیز.سعدی.و رجوع به اهل و ترکیبات آن شود.

فرهنگ معین

( ~ِ تَ ) [ ع . ] (اِمر. ) هوشیاران ، دانشمندان .

فرهنگ فارسی

باهوش . باخرد

ویکی واژه

هوشیاران، دانشمندان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه