انطباق

لغت نامه دهخدا

انطباق. [ اِ طِ ] ( ع مص ) موافق و برابر شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بهم پیوستن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || ( اِمص ) بهم پیوستگی. ( ناظم الاطباء ). || برابری. یکسانی.

فرهنگ معین

(اِ طِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) برابر شدن ، یکسان گشتن . ۲ - (اِمص . ) برابری ، یکسانی . ج . انطباقات .

فرهنگ عمید

موافق شدن، برابر شدن، یکسان گشتن، برابر شدن چیزی با چیز دیگر، با شرایط خود را وفق دادن.

فرهنگ فارسی

برابرشدن، یکسان گشتن، برابرشدن چیزی باچیزدیگر
۱ - ( مصدر ) برابر شدن با یکسان گشتن با راست آمدن با برابر بودن با . ۲ -( اسم ) برابری یکسانی . جمع : انطباقات.

فرهنگستان زبان و ادب

{conformance} [مهندسی مخابرات] مطابقت دادن مشخصات هر دستگاه مخابراتی با استانداردهای منتشرشده

ویکی واژه

برابر شدن، یکسان گشتن.
برابری، یکسانی.
انطباقات.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال امروز فال امروز فال تاروت فال تاروت فال مکعب فال مکعب