امضا

فرهنگ عمید

۱. علامت یا اسمی که پای نامه یا سند بگذارند، دستینه.
۲. (اسم مصدر ) نام خود را در ذیل حکم، نامه، یا سند نوشتن.
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی] اجرا کردن، تمام کردن و پایان دادن کاری یا امری.

فرهنگ فارسی

۱ - (مصدر ) گذرانیدن راندن روان کردن. ۲ - جایز داشتن. ۳ - (اسم ) علامتی که پای نامه یا سند گذارند نام خود که در زیر ورقه نویسند دستینه . یا امضائ مجاز . یا نمون. امضائ.امضایی که اشخاص بعنوان نمونه در بانکها و موئ سسات مشابه کنند و آن ملاک امضای آنانست .

دانشنامه آزاد فارسی

نوشتن نام و نام خانوادگی، یا به کاربردن علایم یا ترسیم شکل خاص در ذیل اسناد، به عنوان نشانۀ هویت شخص و تأیید و اقرار او نسبت به صحت و انتساب نوشته ها و مفاد ورقه یا سند به او و قبول آن. اشخاص بی سواد به جای نگارش نام یا رسم علامت، از مهر استفاده می کنند و این به منزلۀ امضای ایشان است. گاه امضا همراه با مهر شخص حقیقی یا شرکت های تجاری یا مؤسسات غیرتجاری است. ورقه یا سندی که به امضای شخص رسیده باشد، بر ضرر او سندیت دارد (مادۀ ۱۳۰۱ قانون مدنی) مگر این که معلوم شود امضا یا سند مربوط منتسب به او نیست که می تواند آن را انکار کند. امضا به معنای اجازه و تنفیذ و قبول معامله یا عمل حقوقی غیرنافذ نیز به کار می رود. «امضاء معامله بعد از رفع اکراه، موجب نفوذ معامله است» (مادۀ ۲۰۹ قانون مدنی).

ویکی واژه

firma
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم